کد خبر : 57421
تاریخ انتشار : دوشنبه ۸ دی ۱۴۰۴ - ۲۲:۲۰
0 بازدید

کریدور شلمچه–بصره؛ ریل خاموشی که می‌تواند ژئوپلیتیک ایران و عراق را دگرگون کند

کریدور شلمچه–بصره؛ ریل خاموشی که می‌تواند ژئوپلیتیک ایران و عراق را دگرگون کند

در دل ۳۲ کیلومتر ریل میان شلمچه و بصره، معادله‌ای نهفته است که فراتر از حمل‌ونقل، آینده روابط ایران و عراق، جایگاه منطقه‌ای تهران و نقش بغداد در تجارت جهانی را بازتعریف می‌کند.

بازار؛ گروه بین الملل: مسعود پزشکیان در تازه ترین سخنان خود خبر از راه اندازی کریدور شلمچه بصره تا پایان سال جاری داد. بسیاری از کارشناسان بر این نظرند که این کریدور نقشی مهم در روابط ایران و عراق ایفا خواهد کرد.

در خاورمیانه‌ای که کریدورها جای ناوگان نظامی را گرفته‌اند و خطوط ریلی به اندازه پایگاه‌های نظامی اهمیت یافته‌اند، پروژه‌ای ظاهراً کوچک اما راهبردی سال‌هاست میان ایران و عراق معطل مانده است: کریدور شلمچه–بصره. مسیری ۳۲ کیلومتری که اگر چه روی نقشه کوتاه به نظر می‌رسد، اما در واقع یکی از گلوگاه‌های ژئوپلیتیکی غرب آسیاست. این کریدور می‌تواند ایران را از بن‌بست ژئواکونومیک نجات دهد، عراق را از اقتصاد تک‌محصولی نفتی بیرون بکشد و آرایش قدرت منطقه‌ای را به شکل آرام اما عمیق تغییر دهد. پرسش کلیدی این است: چرا این ریل هنوز خاموش است و روشن‌شدن آن چه پیامدهایی خواهد داشت؟

اهمیت راهبردی برای ایران؛ از ترانزیت تا بقا در رقابت کریدورها

کریدور شلمچه–بصره در هسته خود یک پروژه ریلی است که شبکه راه‌آهن ایران را در نقطه شلمچه به شبکه ریلی عراق در بصره متصل می‌کند. این اتصال، ایران را به بنادر جنوب عراق و در ادامه به مسیرهای سوریه و مدیترانه پیوند می‌دهد. از منظر فنی، پروژه ساده به نظر می‌رسد؛ اما از منظر راهبردی، این مسیر حلقه مفقوده اتصال شرق به غرب در ژئوپلیتیک منطقه است. در واقع، بدون شلمچه–بصره، تمام ایده‌های ایران درباره اتصال به مدیترانه و ایفای نقش ترانزیتی در غرب آسیا، ناقص می‌ماند.

برای ایران، این کریدور صرفاً یک مسیر صادراتی نیست؛ بلکه ابزار بقا در رقابت شدید کریدورهای منطقه‌ای است. در سال‌های اخیر پروژه‌هایی مانند هند–خاورمیانه–اروپا یا مسیرهای ترکیه‌محور، تلاش کرده‌اند ایران را از نقشه ترانزیت جهانی کنار بزنند. در چنین شرایطی، شلمچه–بصره یک پاسخ ژئواکونومیک به این حذف ساختاری است.

این مسیر هزینه لجستیک صادرات ایران به شامات و اروپا را کاهش می‌دهد، وابستگی ایران به مسیرهای دریایی پرریسک را کم می‌کند و جایگاه ایران را از «کشور تحریم‌شده» به «کشور عبوری اجتناب‌ناپذیر» ارتقا می‌دهد. به زبان ساده، کشوری که مسیر عبور است، حذف‌پذیر نیست.

عراق؛ از زمین بازی بازیگران خارجی تا هاب ترانزیتی

برای عراق، شلمچه–بصره فرصتی تاریخی است. اقتصاد عراق بیش از ۹۰ درصد وابسته به نفت است و این کشور سال‌هاست در دام «اقتصاد رانتیر» گرفتار شده. تبدیل‌شدن به کشور ترانزیتی، یکی از معدود مسیرهای واقعی تنوع‌بخشی به اقتصاد عراق است. این کریدور جنوب عراق، به‌ویژه بصره، را به هاب لجستیکی تبدیل می‌کند، درآمد غیرنفتی پایدار ایجاد می‌کند و عراق را از حاشیه به متن تجارت منطقه‌ای می‌آورد. از این منظر، شلمچه–بصره فقط به نفع ایران نیست؛ بلکه گامی در جهت استقلال اقتصادی نسبی عراق محسوب می‌شود.

فراتر از اقتصاد؛ ابزار نفوذ نرم و هم‌وابستگی ساختاری

یکی از ویژگی‌های مهم این پروژه، تغییر ماهیت روابط ایران و عراق است. روابطی که تاکنون بیش از حد بر سیاست و امنیت متکی بوده، با این کریدور می‌تواند وارد فاز «هم‌وابستگی اقتصادی ساختاری» شود.

در ادبیات روابط بین‌الملل، چنین هم‌وابستگی‌هایی پایدارتر از اتحادهای سیاسی هستند، کمتر تحت تأثیر تغییر دولت‌ها قرار می‌گیرند و هزینه تقابل را برای طرفین بالا می‌برند. به همین دلیل است که شلمچه–بصره در سکوت خبری، به یکی از حساس‌ترین پروژه‌های منطقه بدل شده است.

کریدور شلمچه–بصره یک کارکرد مهم دیگر نیز دارد: مدیریت پایدار تردد میلیونی زائران اربعین. هر ساله فشار انسانی، جاده‌ای و امنیتی سنگینی بر دو کشور وارد می‌شود. اتصال ریلی مستقیم، نه‌تنها هزینه‌ها را کاهش می‌دهد، بلکه ریسک‌های انسانی و اجتماعی را نیز به حداقل می‌رساند.

این لایه اجتماعی–مذهبی، به پروژه عمق مردمی می‌دهد و آن را از یک طرح صرفاً دولتی فراتر می‌برد.

چرا پروژه سال‌ها متوقف مانده است؟

توقف طولانی پروژه کریدور شلمچه–بصره را نمی‌توان با یک علت ساده یا صرفاً فنی توضیح داد. این پروژه در نقطه‌ای قرار گرفته که اقتصاد، ژئوپلیتیک، امنیت و منافع قدرت‌های رقیب به هم می‌رسند و دقیقاً به همین دلیل، پیشرفت آن همواره با نوعی «تعلیق هدفمند» همراه بوده است.

در سطح ژئوپلیتیک، شلمچه–بصره فقط یک خط آهن مرزی نیست، بلکه بخشی از مسیری بزرگ‌تر است که ایران را از طریق عراق به سوریه و مدیترانه متصل می‌کند. چنین اتصالی به معنای شکل‌گیری یک کریدور زمینی پایدار برای ایران است که وابستگی آن را به مسیرهای دریایی پرریسک و کریدورهای تحت کنترل رقبا کاهش می‌دهد. طبیعی است که این چشم‌انداز برای برخی بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای مطلوب نباشد. تبدیل‌شدن ایران به یک گره ترانزیتی غیرقابل حذف، موازنه کریدورهای شرق–غرب را برهم می‌زند و مزیت رقابتی مسیرهای جایگزین، به‌ویژه مسیرهای ترکیه‌محور یا پروژه‌هایی مانند IMEC را تضعیف می‌کند. همین نگاه، فشارها و حساسیت‌هایی را ـ اغلب غیررسمی و غیرعلنی ـ ایجاد کرده که خود را در کندی تصمیم‌گیری و تعویق مداوم پروژه نشان می‌دهد.

در طرف عراقی، مسئله بیش از آنکه مخالفت باشد، ناتوانی ساختاری در تصمیم‌گیری راهبردی است. عراق سال‌هاست با دولت‌های شکننده، ائتلاف‌های موقت و توازن ظریف نفوذ بازیگران خارجی دست‌به‌گریبان است. پروژه‌ای مانند شلمچه–بصره، به‌دلیل بار ژئوپلیتیکی بالایی که دارد، نیازمند تصمیمی بلندمدت و پرهزینه از نظر سیاسی است؛ تصمیمی که دولت‌های کوتاه‌عمر عراق معمولاً از پذیرش آن پرهیز می‌کنند. نتیجه این وضعیت، نه لغو پروژه، بلکه معلق نگه‌داشتن آن است؛ وضعیتی که کمترین هزینه سیاسی را در کوتاه‌مدت دارد.

در کنار این عوامل، اقتصاد سیاسی عراق نیز نقش مهمی در کندی پروژه ایفا می‌کند. اقتصاد عراق به‌شدت نفت‌محور و رانتی است و بخش قابل‌توجهی از منافع سیاسی و اقتصادی، در تداوم همین ساختار تعریف می‌شود. توسعه واقعی ترانزیت و لجستیک به معنای شفاف‌تر شدن مسیرها، تقویت گمرک و کاهش فضاهای خاکستری اقتصادی است؛ روندی که برای برخی ذی‌نفعان داخلی تهدید محسوب می‌شود. از این منظر، مقاومت در برابر شلمچه–بصره فقط از بیرون مرزهای عراق نمی‌آید، بلکه ریشه‌هایی در درون ساختار قدرت و اقتصاد این کشور دارد.

رقابت فشرده کریدورها نیز به این تعلیق دامن زده است. امروز مسیرهای ترانزیتی نه پروژه‌هایی مکمل، بلکه ابزار رقابت ژئواکونومیک هستند. فعال‌شدن شلمچه–بصره به معنای تقویت محور زمینی شرق–غرب با محوریت ایران و عراق است؛ محوری که برخی کشورها ترجیح می‌دهند یا وجود نداشته باشد یا در بهترین حالت، نقش حاشیه‌ای ایفا کند. بنابراین، کندی پروژه را باید در چارچوب رقابتی دید که در آن، هر کریدور جدید به‌طور ضمنی سهم دیگری را کاهش می‌دهد.

البته چالش‌های فنی و مالی نیز وجود دارند؛ از تفاوت استانداردهای ریلی ایران و عراق گرفته تا نیاز به زیرساخت‌های مرزی و تأمین مالی در شرایط تحریم. اما این مشکلات، بیشتر بهانه‌های قابل حل هستند تا موانع واقعی. طول مسیر کوتاه است و پیچیدگی فنی آن در مقایسه با پروژه‌های مشابه منطقه‌ای چندان بالا نیست. تجربه کشورهای دیگر نشان می‌دهد زمانی که اراده سیاسی وجود داشته باشد، این نوع موانع در بازه زمانی محدود برطرف می‌شوند.

حتی کارکرد اجتماعی و مذهبی پروژه، به‌ویژه در مدیریت تردد میلیونی زائران اربعین، نتوانسته قفل تصمیم‌گیری را باز کند. زیرا راه‌حل‌های موقت جاده‌ای و مدیریتی، همواره ساده‌تر و کم‌هزینه‌تر از تعهد به یک پروژه ریلی راهبردی و بلندمدت بوده‌اند. دولت‌ها معمولاً ترجیح داده‌اند بحران هر سال را مدیریت کنند، نه اینکه مسئله را برای دهه‌های آینده حل‌وفصل کنند.

در مجموع، توقف پروژه شلمچه–بصره حاصل جمع چند عامل هم‌زمان است: حساسیت ژئوپلیتیکی اتصال ایران به مدیترانه، ضعف تصمیم‌گیری راهبردی در عراق، منافع رانتی مخالف ترانزیت، رقابت شدید کریدوری و فشارهای بیرونی که همگی در قالب تعلیق مزمن بروز یافته‌اند. این پروژه صرفاً یک خط آهن نیست؛ ابزاری برای تغییر موازنه ژئواکونومیک منطقه است و طبیعی است که هر طرحی با چنین پیامدهایی، سال‌ها در انتظار لحظه تصمیم باقی بماند.

به رغم همه این مباحث خبر مسعود پزکشیان مبنی بر راه اندازی کریدور شلمچه – بصره می تواند نقطه پایانی بر همه این توقف ها و آغاز تحولی در روابط ایران و عراق باشد. در جهانی که آینده را نه ارتش‌ها، بلکه مسیرها می‌سازند، شلمچه–بصره فقط یک خط آهن نیست؛ خط سرنوشت ژئواکونومیک دو کشور است.

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.