خبرگزاری تسنیم؛ گروه اقتصادی ــ آب امروزه یک سرمایه استراتژیک با محدودیت شدید است. برآورد شده از هر 100 لیتر آب شیرین مصرفی در سطح جهان، بیش از 70 لیتر آن صرف بخش کشاورزی میشود. این رقم در بسیاری از کشورهای خشک و نیمهخشک، مانند ایران، احتمالاً به بیش از 90 درصد نیز میرسد. با توجه به این آمار، بهرهوری در مصرف آب یک ضرورت حیاتی است.
بیشتر بخوانید
«نجات آب» ــ 37 | راهاندازی بازار آب منطقهای و پایشپذیر«نجات آب» ــ 38 | ثبت دیجیتال بهرهبرداران آب در سامانه ملی
اما مسئله صرفاً کمبود آب نیست. در بسیاری از مناطق، سیستمهای سنتی آبیاری، روشهای غیراکولوژیک کشت و فرهنگ سرمایهگذاری کوتاهمدت، موجب هدررفت گستردهای شدهاند. در چنین بافتی، تغییر سیاستهای کلان ــ هرچند ضروری ــ تنها با اجرای فرمانهای اداری یا یارانهها قابل تحقق نیست. تجربه نشان داده است که اگر تغییر، از خاک محلی ریشه نگیرد، بهسرعت با فرسایش مواجه میشود. توجه به «کشاورزان نمونه» کلید حل بسیاری از مسائل در این زمینه است.
کشاورزان نمونه افرادی هستند که در همان شرایط محیطی، اقتصادی و فرهنگی محلی زندگی و کار میکنند، اما با رویکردی شناختی، فنی و مدیریتی متفاوت، موفق به کاهش چشمگیر مصرف آب ــ بدون کاهش درآمد ــ میشوند. این موفقیتها در ابتدا کوچک به نظر میرسند، اما در تکرار و انتقال آنها است که انقلاب آب شکل میگیرد.
این رویکرد از دهه 1990 در طرحهای توسعه کشاورزی در آفریقا و آسیای جنوبی مورد آزمایش قرار گرفت و نتایج شگفتانگیزی از خود برجای گذاشت. در ادامه، به دلیل اهمیت این پدیده در بازتعریف بهرهوری آب، عمیقتر وارد موضوع میشویم.
ضرورت و اهمیت موضوع
اگر بخواهیم بهرهوری آب را در کشاورزی تنها از نگاه فنی بررسی کنیم، شاید به سراغ مواردی مانند سنسورهای رطوبت خاک، سامانههای آبیاری قطرهای یا شبیهسازیهای هیدرولوژیک برویم. اما آمارها نشان میدهند که حتی در مناطقی که این فناوریها بهطور گسترده نصب شدهاند، بهرهوری واقعی مقادیر زیادی افزایش نیافته است. این شکاف، اصطلاحاً «شکاف اجرا» نامیده میشود و ریشه آن در ابعاد انسانی و اجتماعی پروژههاست.
کشاورزان نمونه، دقیقاً عناصری هستند که فناوری را بهکار میگیرند. اهمیت این رویکرد از آنجا دوچندان میشود که کشاورزان نمونه، تنها به عنوان گیرنده دانش نیستند؛ بلکه در طول فرآیند، خودشان دانش را بازتولید و بازسازی میکنند—مثلاً وقتی یک سیستم قطرهای را با توجه به شرایط باد محلی یا کیفیت آب چاه خود تغییر میدهند. این خلاقیت محلی، یکی از گنجینههای نادیدهگرفته در طراحی سیاستهای آب است.
این رویکرد از نظر اقتصادی نیز بهشدت کارآمد است. سرمایهگذاری در یک کشاورز نمونه (که شامل آموزش، پشتیبانی فنی و پیگیری دورهای است) معمولاً کمتر از 5 درصد هزینههای یک طرح زیرساختی سنتی (مثل حفر چاه یا کانالکشی) تمام میشود؛ با این تفاوت که اثر آن پایدارتر و گستردهتر است. این امر بهویژه برای کشورهایی که با محدودیت بودجه مواجهاند، اهمیت زیادی دارد.
چالشهای فعلی
اولین مانع، معیارهای نادرست انتخاب کشاورزان نمونه است. در بسیاری از طرحها، کشاورزانی را بهعنوان «نمونه» معرفی میکنند که صرفاً از نظر اقتصادی موفق هستند؛ نه لزوماً کسانی که بهرهوری آب را بهینه کردهاند. این انتخابهای سطحی، مانع از انتقال دانش واقعی میشوند.
دومین چالش، ضعف در پیوند دانشگاه-مزرعه است. بسیاری از کشاورزان نمونه ابتدا از دانشگاهها، مراکز تحقیقاتی یا NGOهای بینالمللی آموزش میبینند اما پس از گذشت چند ماه، حمایت فنی و روانی از سر راه خارج میشود. بدون یک سیستم پیگیری و همراهی پایدار، خیلی از آنها به روشهای قدیمی بازمیگردند، یا در مواجهه با خطاها دچار ناامیدی میشوند. این شکاف، نشاندهنده عدم وجود زیرساختهای یادگیری مشارکتی است؛ یعنی فضایی که در آن، کشاورزان نمونه بتوانند بهطور مداوم با متخصصان، دیگر کشاورزان و حتی سیاستگذاران تعامل داشته باشند.
سومین مانع، فشارهای اجتماعی و فرهنگی است. در برخی جوامع روستایی، هرگونه تغییر در روشهای سنتی کشت، با مقاومت همراه است. این فشارها گاهی آنقدر شدید میشوند که فرد نمونه، بهرغم موفقیت فنی، از ادامه مسیر دست میکشد.
همچنین، میتوان به ضعف سیاستگذاری بلندمدت اشاره کرد. بسیاری از برنامههای «کشاورز نمونه» در چارچوب پروژههای کوتاهمدت (2–3 ساله) طراحی میشوند و هنگامی که بودجه تمام میشود، کل سیستم فرومیپاشد. در عین حال، تشویقهای مالی (مانند یارانه تجهیزات) گاهی بهجای تقویت انگیزه درونی، وابستگی ایجاد میکنند.
اثر راهکار در رفع چالشها
راهکار «کشاورز نمونه» تنها زمانی میتواند چالشهای پیشرو را حل کند که بهعنوان یک سیستم زنده یادگیری در نظر گرفته شود. در بسیاری از مناطق، کشاورزان به متخصصان شهری، دانشگاهیها یا مقامات دولتی بهدلیل سابقه ناکامی طرحهای قبلی، بیاعتمادی ساختاری دارند. اما وقتی یک همسایه یا فامیل نزدیک نشان دهد که با استفاده از روشهای جدید ــ مثلاً کشت تناوبی برنج-گندم با آبیاری متناوب (AWD) ــ مصرف آب را کاهش داده، و درآمد افزایش یافته است.این بیاعتمادی بهتدریج جای خود را به کنجکاوی و سپس به اعتماد جایگزین میکند. این فرآیند، برخلاف تبلیغات رسانهای یا جلسات عمومی، کاملاً ارگانیک و غیراجباری است.
دوم، این راهکار خطای آزمایش را نیز قابل تحمل میکند. در سیستمهای سنتی، هر شکست فردی بهسرعت بهعنوان «شکست نوآوری» تفسیر میشود و در جامعه گردش مییابد. اما در شبکه کشاورزان نمونه، خطا یک بخش طبیعی از یادگیری است.
سوم، این روش فشار اجتماعی را معکوس میکند. هنگامی که تعداد کشاورزان نمونه در یک روستا به چند ده نفر برسد، فضای اجتماعی دیگر بهنفع رعایت سنتهای قدیمی نیست. در این حالت، کشاورز سنتی، بلکه از ترس عقبماندگی اجتماعی و اقتصادی، حرکت میکند.
چهارم، کشاورزان نمونه میتوانند بهعنوان حلقه فیدبک بین سیاست و عمل عمل کنند. آنها میتوانند بهدقت گزارش دهند که چه گونه سیاستهای یارانه یا محدودیت سهمیهها، بر رفتار واقعی کشاورزان تأثیر میگذارند؛ اطلاعاتی که در گزارشهای رسمی معمولاً گم میشود.
این تأثیرات، گرچه کمآوا و کمتبلیغ هستند، اما در بلندمدت، پایدارتر از هر زیرساخت فیزیکی هستند. و اینجاست که پرسش بعدی مطرح میشود: چگونه چنین سیستمی را بهدرستی راهاندازی کرد؟ پاسخ، در روش ساختارمندِ انجام راهکار نهفته است.
روش انجام راهکار
برای اینکه کشاورزان نمونه بتوانند بهعنوان الگوهای مؤثر عمل کنند، نیاز است روند انتخاب، آموزش، پشتیبانی و گسترش، طبق یک چارچوب منظم پیش برود. این چارچوب باید انعطافپذیر باشد، و با شرایط محلی سازگار شود؛ اما اصول هستهای آن ثابت بماند.
مرحله اول: شناسایی مبتنی بر شایستگی، نه شهرت
جایگزینی روش «انتخاب توسط مقامات» با «انتخاب توسط همتاها» کلیدی است. در طرحهای موفق، ابتدا گروه کوچکی از کشاورزان ــ با تنوع در سن، جنسیت، نوع محصول و اندازه مزرعه ــ از طریق مصاحبههای عمیق و مشاهده میدانی انتخاب میشوند. معیار اصلی، پتانسیل یادگیری، اشتیاق به اشتراکگذاری و توانایی حل مسئله است. در برخی مناطق، از ابزارهای سادهای مثل «نقشه دانش محلی» استفاده میشود: کشاورزان از هم میپرسند «چه کسی بیشترین تغییر را در 5 سال اخیر ایجاد کرده؟» و جوابها بهطور مستقل تحلیل میشوند.
مرحله دوم: آموزش مبتنی بر عمل، نه تئوری
جلسات آموزشی نباید در کلاسهای بسته، بلکه در مزرعه کشاورز نمونه یا در مجاورت آن برگزار شوند. روش «یادگیری از طریق تقلید و تمرین» در این مرحله حاکم است. مثلاً برای آموزش آبیاری دقیق، ابتدا یک قطعه از زمین با روش سنتی و قطعه دیگری با روش جدید آبیاری میشود. کشاورزان با چشم خود تفاوت رطوبت خاک، رشد گیاه و مصرف آب را مقایسه میکنند. این نوع آموزش، حافظه حسی را فعال میکند و یادگیری را عمیقتر میسازد .
مرحله سوم: ایجاد شبکههای پشتیبانی ماهانه
یک گروه 10 تا 15 نفره از کشاورزان نمونه، تحت نظارت یک تسهیلگر محلی (ترجیحاً خود یک کشاورز با سابقه)، ماهانه دور هم جمع میشوند. در این جلسات، تنها اطلاعات یکطرفه منتقل نمیشود؛ بلکه هر فرد داستان موفقیت یا شکست خود را تعریف میکند و گروه در کنار هم راهکار پیشنهاد میدهد. این فضای «روایت جمعی»، علاوه بر انتقال دانش، اعتماد و انگیزه را نیز تقویت میکند.
مرحله چهارم: اتصال به بازار و سیاست
کشاورزان نمونه تنها زمانی میتوانند الگو باشند که موفقیت آنها از نظر اقتصادی هم توجیهپذیر باشد. بههمین دلیل، در مراحل پیشرفته، ارتباط آنها با بازارهای تخصصی (مثل محصولات با برچسب «کمآب») و همچنین با تصمیمگیران سیاستی تسهیل میشود.
در مجموع، این روش، یک فرآیند زنده است، که در آن، دانش از پایین به بالا جریان مییابد، و هر کشاورز نمونه، خود یک محقق، مربی و سفیر تغییر است.
تأثیرات اقتصادی زیرموضوع
تأثیرات اقتصادی استفاده از کشاورزان نمونه، فراتر از صرفهجویی در هزینه آب است. این راهکار در سه سطح—فردی، جامعهمحور و کلان—تحول ایجاد میکند.
در سطح فردی، مطالعات متعدد نشان دادهاند که کشاورزانی که تحت این روش آموزش دیدهاند، مصرف آب را کاهش میدهند، درحالیکه عملکرد محصول یا ثابت میماند یا حتی افزایش مییابد.
همچنین در سطح جامعه روستایی، این روش باعث افزایش اشتغال غیرمستقیم میشود. زیرا کشاورزان نمونه اغلب بهعنوان آموزشدهنده، نصاب تجهیزات و یا مشاور محلی فعالیت میکنند.
از دید کلان، این راهکار میتواند هزینههای بخش عمومی را کاهش دهد. دولتها سالانه مبالغ کلانی را صرف حفر چاه، حفر کانال و یارانهدهی به برق پمپاژ میکنند. نکته ظریف اما مهم این است که این اثرات اقتصادی، تنها زمانی شکل میگیرند که کشاورزان نمونه بهعنوان «سرمایهگذار دانش» دیده شوند.
تأثیرات اجتماعی و فرهنگی
تأثیرات اجتماعی روش «کشاورز نمونه»، شاید کمدیدهتر از ابعاد اقتصادی باشد، اما تأثیرگذاری آن عمیقتر است. این روش تنها مصرف آب را کاهش نمیدهد؛ بلکه بازتعریفی از قدرت دانش در جامعه روستایی ارائه میدهد. در گذشته، دانش معتبر تنها از بالا (دولت، دانشگاه، خارج) میآمد. امروز، کشاورزی که با تجربه، تحلیل و بهاشتراکگذاری، موفق شده، بهتدریج به یک «مرجع شناختی» تبدیل میشود—چیزی که در مطالعات جامعهشناسی، legitimization of local knowledge خوانده میشود.
این بازتعریف، سلسلهمراتب سنتی را دگرگون میکند. در یک جامعه که پیشتر، احترام تنها متعلق به کشاورزان بزرگترین مالک یا قدیمیترین ساکن بود، حالا کشاورز جوانی که با نرمافزار سادهای (مثل CropManage یا IrriSAT) زمان آبیاری را بهینه میکند، یا زنی که با مدیریت دستهجمعی منابع آبی مشترک، همکاری میان خانوارها را تقویت کرده، بهعنوان فردی معتبر دیده میشود. این تغییر، گرچه آرام است، ولی پایدار؛ چرا که بر پایه اعتبار عملی، نه موقعیت سنتی، استوار است.
در عین حال، این روش میتواند انسجام اجتماعی را تقویت کند. هنگامی که کشاورزان به جای رقابت بر سر آب، شروع به همکاری در یادگیری و رفع مشکلات مشترک میکنند، اعتماد متقابل رشد میکند. در خشکسالیهای اخیر ایران، روستاهایی که شبکه کشاورزان نمونه فعال داشتند، کمتر با درگیریهای آبی مواجه شدند.
ارتباط با حکمرانی آب و سیاستگذاری
کشاورزان نمونه، اگر در ساختارهای تصمیمگیری آب گنجانده شوند، میتوانند بهعنوان «حسگرهای اجتماعی» عمل کنند؛ یعنی سیستمهایی که واکنش واقعی جامعه را نسبت به سیاستهای آب بهموقع گزارش میدهند. در بسیاری از کشورها، سیاستهای آب بر اساس مدلهای هیدرولوژیک یا اهداف کلان اقتصادی طراحی میشوند، اما گاهی با واقعیت مزرعه در تضاد قرار میگیرند. کشاورزان نمونه میتوانند این شکاف را پُر کنند.
علاوه بر این، حضور این کشاورزان در فرآیندهای سیاستی، پاسخگویی را تقویت میکند. وقتی تصمیمگیران بدانند داستان شکست یک طرح، مستقیماً توسط کسی که روی زمین آن را تجربه کرده گفته خواهد شد، مسئولیتپذیری افزایش مییابد.
در سطح ملی، گنجاندن کشاورزان نمونه در کمیتههای برنامهریزی آب (مثل کمیسیون ملی آب)، میتواند اطمینان دهد که سیاستهای اعلامشده، تنها بر کاغذ نمانند. این حضور، نیازمند تغییر در نحوه دیدن کشاورز است.
تأثیرات زیستمحیطی
تأثیرات زیستمحیطی روش کشاورزان نمونه، فراتر از صرفهجویی در حجم آب است. این روش، با تغییر در نحوه کاربرد آب، بهطور غیرمستقیم بر کیفیت خاک، تنوع زیستی و کربنزدایی نیز تأثیر میگذارد.
اولین اثر، کاهش شوری و آلایندههای نشتی است. در روشهای سنتی آبیاری سیلابی، بخشی از آب همراه با کودهای شیمیایی و سموم به سفرههای زیرزمینی یا رودخانهها نفوذ میکند.
دوم، این روش به حفظ خاک کمک میکند. آبیاری کنترلشده، فرسایش سطحی خاک را کاهش میدهد؛ چیزی که در مناطق شیبدار یا بادخیز بسیار حیاتی است. این خاک حفظشده، هم حاصلخیزی را نگه میدارد، و هم بهعنوان یک مخزن کربن عمل میکند.
سوم، استفاده از روشهای همراه—مانند کشت تناوبی، پوشش گیاهی میاندورهای (cover crops) و تلفیق دام و گیاه—بهطور طبیعی با کاهش آب همراه میشود. کشاورزان نمونه اغلب این ترکیبات را آزمایش میکنند. این افزایش تنوع، بر پایداری اکولوژیک سیستم کشاورزی تأثیر مستقیم دارد.
نکته ظریف این است که تمام این تأثیرات، ناشی از تغییر فنی نیستند؛ بلکه ناشی از تغییر در ذهنیت مدیریتی هستند. این دیدگاه سیستمی، میتواند زمینهساز گذار به کشاورزی آبهوشمند و کمکربن باشد.
گسترش و تعمیم روش در سطوح مختلف
گسترش روش کشاورزان نمونه، نیازمند استراتژیهای متفاوتی در سطوح مکانی و نهادی است. این گسترش نباید خطی و از بالا به پایین باشد، بلکه باید بهگونهای طراحی شود که در هر سطح، ظرفیتهای محلی تقویت شوند.
در سطح روستایی، گسترش از طریق «چندبرابر کردن گروههای نمونه» اتفاق میافتد. یعنی پس از 2–3 سال، هر کشاورز نمونه میتواند 3 تا 5 کشاورز دیگر را بهعنوان «کشاورز همراه» تحت نظر بگیرد.
در سطح منطقهای (مثلاً حوزه آبریز یا استان)، نیاز است زیرساختهایی مانند مرکز آموزش کشاورزان نمونه ایجاد شود. این مراکز نباید بخشی از دستگاه اداری باشند، بلکه باید توسط خود کشاورزان اداره شوند.
در سطح ملی، گسترش نیازمند سه اقدام است:
1. ادغام در برنامههای آموزشی کشاورزی: مدرسههای کشاورزی و مراکز ترویج باید کشاورزان نمونه را بهعنوان مربی رسمی استخدام کنند.
2. ایجاد پایگاه داده ملی: ثبت دیجیتال تجربههای موفق (با ویدئو، دادههای آب و اقتصادی) بهگونهای که هر کشاورز در هر نقطه کشور بتواند آنها را جستوجو کند.
3. تسهیل دسترسی به منابع مالی: صندوقهای ویژهای که وام با نرخ پایین را فقط به پروژههایی اختصاص دهند که حضور کشاورز نمونه بهعنوان مشاور در آن الزامی باشد.
نکته کلیدی در گسترش، اجتناب از یکسانسازی است. یک روش در خوزستان لزوماً در یزد کاربرد ندارد. بههمین دلیل، چارچوبهای ملی باید انعطافپذیر باشند؛ یعنی اصول را تعریف کنند (مثل «مشارکت، یادگیری جمعی، پایداری»)، اما جزئیات را به محل واگذار کنند.
نتیجهگیری و چشمانداز آینده
در جهان ما بهرهوری واقعی زمانی شکل میگیرد که فرد، روش و محیط، در یک جریان یادگیری پایدار قرار گیرند. کشاورز نمونه، در این چارچوب، نه در نقش یک قهرمان منفرد، بلکه در قامت یک کاتالیزور اجتماعی، یعنی عاملی که واکنشهای تغییر را سریعتر و کممصرفتر پی میگیرد، میتواند نقش تعیینکنندهای داشته باشد.
———-
منابعی برای مطالعه بیشتر
[1] FAO. (2023). The State of Food and Agriculture: Leveraging Water for Agri-Food Systems Transformation. Rome: Food and Agriculture Organization.
[2] Pretty, J. (2008). Agricultural Sustainability: Concepts, Principles and Evidence. Philosophical Transactions of the Royal Society B, 363(1491), 447–465.
[3] Leeuwis, C., & Aarts, N. (2011). Rethinking Communication in Innovation Processes: Creating Space for Change in Complex Systems. Journal of Agricultural Education and Extension, 17(1), 21–36.
[4] Perry, C., & Steduto, P. (2017). Does Improved Irrigation Technology Save Water? A Review of the Evidence. FAO Water Reports No. 45. Rome.
[5] Bandura, A. (1977). Self-efficacy: Toward a Unifying Theory of Behavioral Change. Psychological Review, 84(2), 191–215.
[6] World Bank. (2020). Scaling Up Climate-Smart Agriculture: Lessons from Morocco and India. Agriculture and Rural Development Series. Washington, DC.
[7] Giordano, M., & Shah, T. (2014). From Solar Pumps to Solar-Powered Innovation Systems? Water Alternatives, 7(3), 485–506.
[8] van Veldhuizen, L., et al. (2021). Identifying and Supporting Farmer Innovators: A Global Review. Technical Report. Wageningen: CTA.
[9] Roling, N., & Wagemakers, M. A. E. (1998). Facilitating Sustainable Agriculture: Participatory Learning and Adaptive Management in Times of Environmental Uncertainty. Cambridge: Cambridge University Press.
[10] Kiptot, E., & Franzel, S. (2012). Why Don’t Farmers Adopt Agroforestry? Lessons from the East African Highlands. Agroforestry Systems, 86(1), 27–39.
[11] Bouman, B. A. M., et al. (2007). Water Productivity of Rice in Asia: Comparison of Alternative Cropping Systems. Agricultural Water Management, 87(1), 58–69.
[12] Haghighi, K., & Sepaskhah, A. R. (2021). Farmer-Led Innovation Networks in Arid Regions of Iran: A Case Study from Yazd Province. Iranian Journal of Irrigation & Drainage, 15(2), 341–354.
[13] Karandish, F., & Mousavi, S. M. (2023). Peer Effects in Water-Saving Technology Adoption: Evidence from Khuzestan, Iran. Water Resources and Economics, 42, 100213.
[14] Scoones, I., & Thompson, J. (2011). The Politics of Seed in Africa’s Green Revolution: Alternative Narratives and Competing Pathways. IDS Bulletin, 42(4), 22–33.
[15] Kolb, D. A. (1984). Experiential Learning: Experience as the Source of Learning and Development. Englewood Cliffs: Prentice-Hall.
[16] Ünver, O. I., et al. (2022). Participatory Water Governance in Turkey: The Role of Farmer Water User Associations. Water International, 47(5), 702–720.
[17] Molden, D., et al. (2010). Improving Agricultural Water Productivity to Ensure Food Security in an Era of Climate Change. Agricultural Water Management, 97(4), 592–602.
[18] Ahmadi, A., et al. (2022). Economic Viability of Water-Saving Practices in Pomegranate Orchards: A Case from Kerman, Iran. Agricultural Economics Review, 23(1), 87–104.
[19] Zibaei, M., & Ramezani, F. (2023). Local Innovation Systems in Iranian Rural Areas: The Role of Lead Farmers. Journal of Rural Studies, 99, 103050.
[20] World Bank. (2018). Beyond Scarcity: Water Security in the Middle East and North Africa. MENA Development Report. Washington, DC.
[21] Agrawal, A. (2002). Indigenous and Scientific Knowledge: Some Critical Comments. International Social Science Journal, 54(4), 601–606.
[22] Meinzen-Dick, R., et al. (2019). Collective Action and the Commons: Applications in Water Management. Annual Review of Resource Economics, 11, 295–317.
[23] Rezvani, M., & Fazeli, N. (2023). Women-Led Water Governance in Arid Regions of Iran: Evidence from Sistan and Baluchestan. Gender, Technology and Development, 27(1), 45–67.
[24] Madani, K., & Mirchi, A. (2021). Iran’s Water Crisis: A Call for Institutional Reform and Social Learning. Water International, 46(5), 555–571.
[25] Nguyen, T. H., et al. (2020). Participatory Water Allocation in the Mekong Delta: The Role of Model Farmers. Water Alternatives, 13(2), 341–362.
[26] Ahmadian, M., et al. (2024). From Field to Policy: Farmer Experts in Water Governance—Evidence from Central Iran. Environmental Policy and Governance, 34(1), 112–129.
[27] Javan, M., et al. (2022). Nitrate Leaching Reduction through Precision Irrigation: Evidence from Golestan Province. Journal of Water and Soil Conservation, 29(3), 189–205.
[28] Asadi, H., & Ghorbani, M. (2023). Soil Conservation and Water Productivity in Barberry Orchards of Hamadan. Land Degradation & Development, 34(8), 2461–2473.
[29] Rahimi, S., et al. (2024). Agroecological Intensification and Biodiversity: A Case Study from East Azerbaijan. Agriculture, Ecosystems & Environment, 361, 108782.
[30] Davis, K., et al. (2012). The Role of Farmer-to-Farmer Extension in Disseminating Agricultural Innovations in Tanzania. Journal of International Agricultural and Extension Education, 19(1), 65–80.
[31] DSI. (2023). Farmer Field Schools and Local Innovation Hubs: Annual Report. Ankara: General Directorate of Water Management, Republic of Turkey.
[32] FAO & IFAD. (2022). Scaling Up Climate-Smart Agriculture: A Guide for National Policy Makers. Rome: Food and Agriculture Organization & International Fund for Agricultural Development.
انتهای پیام/
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0